امــــروز گذرگاه آینده
امــــروز گذرگاه آینده

امــــروز گذرگاه آینده

امروز

_.:اسرار آیت:._

    ____.:*:._.:*:._.:*:.___


یک سانسور سے و سہ ساله!


33 سال پیش .:سید حسن آیت:. نماینده اصفهان با موهاے مجعد و صورت سه تیغ شده در راه مجلس بود تا به وعده اش در افشاے ارتباط میرحسین موسوی با بیگانگان و احتمال فر-اما-سونر بودن میرحسین موسوے و ایجاد سوالے بزرگ در برابر حامیانش و جلوگیرے از وزیر خارجه شدن موسوے عمل کند اما او هرگز بہ مجلس نرسید و جسد سوراخ سوراخ شده اش به همراه چند کاغذ که دیگر چیزے را ثابت نمے کردند در ماشینش پیدا شد، شاید درگیرے و مخالفت .:سید حسن آیت:. با کلیدے ترین مهره هاے جریانے که امروزه از آنها به سران جریان تریدید و فتنه یاد مے شود کلید حل معماے قتل .:سید حسن آیت:. باشد

و شاید خواندن متن زیر بتواند علت جلوگیرے از چاپ کتاب اسرار آیت در سال 1393 را براے شما روشن کند


***


شهید سید حسن آیت را زمانی کہ در قید حیات دنیایی بود، بیش از آنکہ بہ عنوان دبیر سیاسے حزب جمهورے اسلامے و یا حتے نماینده مردم تهران در مجلس شوراے اسلامے بشناسند، بہ مخالفتهایش با جبہہ ملی و نهضت آزادی و علےالخصوص رئیسجمهور وقت، بنےصدر میشناختند. اما آنها کہ همواره او را عنصرے افراطے معرفے مےکردند، با اثبات حقانیت دیدگاههاے آیت درباره بنیصدر بہ جای بزرگداشت او و عقب نشینی از سخنان خود،همواره او را بایکوت کردند. شاید این موضوع از آن جهت بود کہ آیت یک نقطه مقابل دیگر نیز داشت و آن فردی بود کہ تا 8 سال پس از شهادت آیت نخست وزیر کشور بود و محبوبیتے کسب نمود کہ سرپوشے بر افشاگرےهاے آیت علیه وے گشت. در این میان، اگر هم بہ ندرت از شهید آیت یاد شده، اغلب از سوے مخالفان او بوده است کہ با تخریب شخصیت آیت و ادعاے سرسپردگے او بہ شخصیت مشکوکے همچون مظفر بقایے، غیر مستقیم قصد تطهیر لیبرالها را داشتهاند. همین طور از آنجا کہ شهید آیت بہ عنوان عضو مجلس خبرگان قانون اساسے، نقش ویژهای در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسے جمهورے اسلامے داشته است، نتیجه مخدوش شدن چهره او، بہزعم این گروه، خدشه در اصل ولایت فقیه خواهد بود. 

اما سرانجام، با رخ نموده شدن انحراف میرحسین موسوے در سال گذشته، نام آیت پس از 28 سال بایکوت کامل، بار دیگر بر سر زبانها افتاد. اما بہ راستی مخالفت آیت با موسوے بر چه اصولے استوار بود و از چه نقطهاے آغاز گشت؟شهید آیت بارها در جلسات حزب، میرحسین موسوے و زهرا رهنورد را التقاطے معرفے میکرد و مخالف حضور او در بدنه ارشد حزب بود. شهید آیت تشکلهایے همچون جبہه ملے،نهضت آزادے و سازمان مجاهدین خلق را حلقههاے پے در پے یک زنجیر مےدانست و تشکیلاتے مثل جاما و جنبش مسلمانان مبارز را هم کہ حبیبالله پیمان رئیس آن بود، در چارچوب این جریان ارزیابے میکرد. از آنجا کہ میرحسین موسوے و همسرش قبل از پیروزی انقلاب اسلامے عضو جنبش مسلمانان مبارز بودند، شهید آیت این دو نفر را کماکان شیفته این جریان و سلسله مےدانست. شهید آیت معتقد بود کہ استعمار در برابر مبارزان اصیل، مبارزان قلابے و بدلے بہ وجود مےآورد و از این رو میرحسین را یک انقلابے قلابے مےدانست کہ برای انحراف جریان اصیل در میان آن قرار گرفته است.

 

 ***

بادامچیان در خصوص علت دعوت موسوے بہ حزب جمهورے اسلامے چنین مےگوید: «منظور از حزب جمهورے اسلامے، تشکیل حزبے فراگیر بود تا همه کسانے را کہ مدعےاند و اگر تنها باشند تشکیل یک جرگه و گروه را میےدهند و همگے اظهار مےدارند کہ در خطامام هستیم، یکجا جمع شوند تا در ایران جنگ احزاب در نگیرد. فلذا بہ آن حزب حتیے قطبزاده، بنےصدر و آقای فروهر هم دعوت شدند. پیمان هم دعوت شد. اقتضای آن زمان جمع کردن همه اینها ذیل مراقبت پنج روحانے مورد نظر امام بود. بنابراین او هم بہ حزب دعوت شد. اما از وقتے وارد آنجا شد، رفتارش، نوع برخوردها و گرفتن سرپل روزنامه کہ محل درج افکار حزب و ارتباط با افکار عمومے است و بعد هم راه ندادن هیچ کس بہ نشریه برایمان غیرطبیعے بود. چون آن روزنامه، روزنامه حزب بود و حزب 5 نفر، شهید دکتر آیت، شهید صادق اسلامے، مرحوم آقاے زوارهاے، دکتر محمود کاشانے و یک نفر دیگر را بہعنوان هیأت امنا تعیین کرد. آنها را آنجا گذاشتند تا هیأت امنا با نشریه همراهے کند. اما میرحسین موسوے اصلاً آنها را راه نداد. چون محمود کاشانی و شهید آیت با مصدق مخالف بودند، ولے او مصدقے بود

 

 

 

یکے از نقاط اختلاف شهید آیت و مهندس موسوے، طرفدارے جدی او از دکتر مصدق بود، بہگونهای کہ تا قبل از فاجعه هفتمتیر کہ مهندس موسوے سردبیرے روزنامه جمهورے اسلامے ارگان حزب جمهورے اسلامے را برعهده داشت، بسیارے از صفحات این روزنامه بہطرفدارے از دکتر مصدق اختصاص میےیافت. چنین مشے و رفتاری سبب تشدید اختلاف میان آیت و موسوے شد. تا آنجا کہ زمانےکہ موسوے کہ ناگزیر بہ درج مقاله آیت علیه مصدق شد نیز بر آن مقدمهاے افزود و تذکر داد کہ این دیدگاه شخصے نگارنده است.

 

 

 

علیرضا نادعلے، از اعضاے حزب جمهورے اسلامے مےگوید: «شهید آیت مدتے معاونت سیاسے حزب بود... یادم هست کہ شهید آیت سر درگیرے با مهندس موسوے، از حزب قهر کرده بود و جلسه شوراے مرکزے را هم حتے نمیآمد... شهید آیت خیلے قاطع و محکم بہ ملےگراها و سلطنتےها و منافقها حمله مےکرد. خب ما هم واقعاً با همه ضعف معلوماتے کہ داشتیم، میدانستیم حالا «بازرگان» یا «سنجابی» یا بعضے دیگر خب انقلابے نیستند. با «امام» صددرصد نیستند. ولی شهید آیت علناً مطرح مےکرد کہ خیلی از این ملےها اصلاً دین ندارند و ضدانقلابند و منتظر فرصتند کہ بہ جمهوری اسلامے ضربہ بزنند. این طرف، خوب میرحسین و بعضی دور و برےهایش سمپاتے داشتند بہ این ملےها. اختلاف شهید آیت با میرحسین موسوے، ادعایے نیست کہ تنها یکے دو نفر از اعضاے حزب جمهورے اسلامے گواه آن باشد. ‌هاشمے رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شوراے اسلامے و عضو هیأت مؤسس حزب در خاطرات خود از 6 اردیبہشت 1360چنین مےنویسد: «شب در جلسه مشترک مسئولان اجرایے و نمایندگان مجلس حزب شرکت کردم. مقدارے از وقت در انتقاد از حزب و روزنامه [جمهورے اسلامے] گذشت. آقاے آیت بہ خط روزنامه اعتراض داشت، آقاے [میرحسین] موسوی دفاع کرد

 

 

 

این انتقادات اما زمانے اوج گرفت کہ فراتر از حزب جمهورے اسلامے، اعطاے پستهای کلیدے کشورے بہ میرحسین موسوے مطرح گردید. بادامچیان عضو وقت شوراے مرکزے حزب جمهورے اسلامے، در این خصوص مےگوید: « شهید آیت در جلسه شب هفتم تیر، جلسه قبل از غروب شورای مرکزی حزب و ساعاتی قبل از انفجار، وقتی حرف وزارت خارجه آقای موسوے مطرح شد، گفت: من حتماً مخالفت مےکنم و حتماً در مجلس علیه او صحبت خواهم کرد. طبعاً دوستان آقای موسوے برآشفتند و با تندی با او برخورد کردند. دوستان دکتر آیت هم بہ پشتیبانی از آقاے آیت مطالب مختلفے را بیان کردند. بالاخره مرحوم شهید بہشتے قصد کردند در این زمینه نظر و رأی شوراے مرکزے را بگیرند. چون مطرح شده بود باید مخالف و موافق صحبت مےکردند. شهید آیت گفت: اگر شوراے مرکزے هم بہ وزیر خارجه شدن ایشان رأے بدهد،من قطعاً مخالفت خواهم کرد. آنها هیاهو کردند کہ این رأے تشکیلاتے است و باید آقاے آیت کہ عضو شوراے مرکزے است این تبعیت تشکیلاتے را داشته باشد. آقاے آیت بہ صراحت گفت: من آقای مهندس موسوی را شاگرد پیمان میدانم و خط پیمان خط امریکاست و آقای موسوی در نهایت بہ خط امریکا مےرسد. فلذا من وظیفه شرعے و الهے میدانم کہ بہ هر نحوے شده است با ایشان مخالفت کنم. ولو اینکہ ایشان رأے بیاورد. من باید وظیفهام را انجام بدهم تا در تاریخ بماند. در اینجا وظیفه من گفتن است. بعضی از دوستان میگفتند باید تصمیم بگیریم تا ایشان را بہ دلیل این موضع اخراج کنیم. قرار شد فعلاً این بحث بگذرد تا بعد با آقای آیت صحبت شود. حتے من کہ خود نیز در آن جلسه بہ آقاے موسوے رأے ندادم، بہ او گفتم آقاے دکتر آیت وقتے کہ شورا و حزب نظر مےدهد، شما حداقل میتوانید بہ احترام نظر جمع سکوت کنید و چیزی نگویید. ایشان گفت: نه. من قطعاً معتقدم کہ اینجا جای سکوت نیست و وظیفه من اظهار حقایق استشهید آیت همچنین در جاے دیگرے گفته بود: «درست است کہ این آقا [موسوی] عضو حزب [جمهورے اسلامی] است اما در عینحال افکارش،افکارے کہ در خط ولایت باشد، نیست بلکہ بہ عملگرایی فردے تمایل دارد و هوادار مصدق و جزو حلقه حبیبالله پیمان است و در چنین مواردے خودش و همسرش مقابل مجلس خبرگان قانون اساسے میایستند. بنابراین، این دو نفر بہاحتمال قوی در مسیرے خواهند رفت کہ در آینده اگر خودشان را اصلاح نکنند، جلوے نظام هم میایستند

 

 

 

سرانجام او بہ این وظیفه نیز عمل نمود و در جلسه رأے گیری موسوی در مجلس شوراے اسلامے در تاریخ 14 تیر 1360، یعنی یک هفته بعد از انفجار هفت تیر بہ مخالفت با موسوی پرداخت. اما بہ واسطه شرایط خاص کشور، سخنانش را بسیار کوتاه بیان نمود. سرانجام سخن او شنیده نشد و موسوی از مجلس رأے آورد. هاشمی در بیان خاطرات روز 14 تیر 1360 مینویسد: «جلسه علنی داشتیم. معرفی وزیر خارجه مطرح بود کہ تصویب شد. آقای مهندس میرحسین موسوی سردبیر روزنامه جمهورے اسلامی، وزیر خارجه شد. از اول کار، آقای رجایی ایشان را معرفی کرده بود. بنی صدر قبول نمیکرد. آقایان (دکتر حسن) آیت و احمد کاشانی مخالفت کردند و عکسالعمل بدے داشت!؛ مخصوصاً از آقای آیت کہ عضو شوراے مرکزی حزب استپس از مخالفت اولیه شهید آیت با وزارت امورخارجه موسوی، هاشمی رفسنجانی بشدت بہ آیت اعتراض میکند کہ این مسئله سبب قهر شهید آیت از جلسات شوراے مرکزے حزب میشود. اما پیش از آنکہ موسوی فرصت یابد تا در کابینه رجایے حضور یابد، نخست وزیر جدید انتخاب گردید و لازم شد بار دیگر و این بار در کابینہ شهید باهنر از مجلس کسب رأے نماید کہ این امر در روز 14 مرداد 1360 رخ مےداد.

 

 

 

اسرافیلیان کہ از نزدیکان و دوستان پرسابقه شهید آیت بوده است، در مصاحبہاے در سال گذشته در این خصوص گفت: « شهید آیت سخت بیمار بود و چند روز [در مجلس] غیبت داشت اما تمام اسناد خودش را جمع و جور کرده و در پوشه گذاشته بود تا بہ مجلس بیاید، همسرش نقل میکند و میگوید: من از آیت خواستم بہ مجلس نرود و استراحت کند اما او گفت: امروز (چهارشنبہ 14 مرداد 1360) باید تکلیف جمهوری اسلامے مشخص شود و من باید بروم تا این اسناد و حقیقتها را برای مردم روشن کنم

 

 

 

شهید حسن آیت یک ماه بعد از نطق قبلیش در مجلس شوراے اسلامے و در حالے کہ برای نطق جدیدی علیه موسوی حاضر گشته بود و قصد حرکت بہ سوے مجلس را داشت، صبح روز 14 مرداد 1360 در برابر منزل خود هدف رگبار قرار گرفت و بہ شهادت رسید و سرانجام میرحسین موسوی25 مرداد 1360،منصب وزارت خارجه را از شهید رجایی کہ بہ طور همزمان سرپرست وزارت امور خارجه نیز بود، تحویل گرفت.

 

 

 

اینکہ آن اسناد چه بود، آیا بہ راستی سند فرماسونر بودن موسوی بوده است؟ و آیا تقارن ترور وے و روز کسب رأے موسوی اتفاقے بوده است یا برنامه ریزے شده؟ موضوعے است کہ بہ رغم جنجال مطبوعاتی بسیار در سال گذشته بر روی آن، نیاز بہ پژوهش بیشتر تاریخ پژوهان دارد اما آنچه مسلم است پس از شهادت آیت کہ قدرت در دست یاران موسوی افتاد، سالگرد شهادت آیت از تقویمهایے کہ شهادت همه چهرههاے شاخص انقلاب را ثبت نموده بود، حذف گردید!

 

---------------

 گروه تاریخ انقلاب- محمد مهدے اسلامے

منبع: روزنامه ایران

کد خبر:57185 -

.:داستان کوتاه (اعدامی خوشحال!):.

.:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:.

داستان اجتماعی

اعدامی خوشحال!

سرباز بودم یه متهمی رو با ماشین واسه اعدام می بردیم می گفت خوشحالم اعدام میشم !!

با تعجب نیگاش کردم یعنی مگه ممکنه ؟!

گفت:این ندای درون پاک دهنمو سرویس کرده

گفتم چی شد به اینجا رسدی؟!

گفت به یکی از حلقه های عرفانی میرفتیم و یه استادی داشتیم که هی میگفت به ندای دلت توجه کن به ندای درونت عمل کن!

گفتم این که خیلی خوبه که!

گفت کجاش خوبه واسه همینه اینجام !

هم دیونه ام کرده هم به این روز انداخته

گفتم چطور؟!

گفت آخه درون من چند نفر بودند یا اگه یه نفر هم بوده خل بوده کلا چون یه لحظه یه چیزی میگفت چند ثانیه بعد یه چیز دیگه میگفت معلوم نبود چند چنده!

یه روز صبح زود که دیشبش از حلقه برگشته بودم و خیلی احساس روشنفکری میکردم ندای درونم گفت با برنجی که دیشب مونده سحری بخورم و روزه بگیرم همون لحظه که ندای درونم میگفت روزه بگیر چند ثانیه بعد برگشت گفت مگه نمیخوای روزه بگیری درد فقرا رو بفهمی خوب به جای روزه به فقرا کمک کن بعد چند ثانیه بعد گفت اولا تو پولت کجا بوده ثانیا از کجا معلوم یکی فقیر باشه سوما تو خودت فقیری بشین حال کن به ندای درونت توجه کن من راحت ترین رو عمل کردم

فقط از ندای درونم پرسیدم مثلا چیکار کنم حال کنم؟ گفت با خدا مناجات کن که لذت بخشه بعد چند ثانیه بعد برگشت گفت نه همین که بخوری و بخوابی و حالت خوش باشه و از خدا راضی باشی از صدتا مناجات هم بهتره بعد چند ثانیه بعد گفت همسایه ات ثروتمنده یکی از مرغای همسایه رو بگیرم کباب کنم بخورم و من راحت ترین و لذت بخش ترین کار رو انتخاب کردم

گفتم همین؟! واسه مرغ دزدی که آدمو اعدام نمیکنن که گفت نه بابا صبح ساعت 6 بود همه خواب بودند از دیوار همسایه رفتم پائین مرغشونو بردارم چشمتون روز بد نبینه چشمم افتاد به دختر همسایه که از دسشویی بر میگشت ندای درونم بهم گفت چند لحظه نیگاش کنم بعد دیگه فقط گفت یه چند دقیقه ای باهاش خلوت کنم بعد گفت ولش کنم برگردم خونه اما بعد برگشت گفت خفه اش کنم بندازمش تو آب کسی نفهمه فک کنن توی آب خفه شده دردسر نشه واسم! و من راه آخرو انتخاب کردم و همینه که الان دارم میرم واسه اعدام اما خدا رو شکر از دست این نداهای درون راحت میشم....!!!

.:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:.

نتیجه اخلاقی:

درون آدمها چندین ندای درون وجود داره : یه ندای درون عقله یه ندای درون فطرته که اینها خوبند ولی دو تا ندای درون هم هست که عمل کردن به خواسته اینها راحت تره یکی ندای نفس عماره هست و یکی ندای شیاطین که به دل آدم نفوذ میکنن بعضا

واسه همین آدم باید با توکل به خدا و و ولایت اولیاء الله زندگی بکنه تا دچار خسارت دنیا و آخرت نشه

.:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:. .:*:.