آقای آمریکا فرزندان تروریستت کجا هستند در عراق یا یمن ؟!

انفجار مهیبی عزاداران حسینی را به خاک و خون کشید

 

الان هشت سال است این آقای آمریکا تخم و ترکه شیطانیش را به جان مردم منطقه انداخته البته قبل از این هم این طالبان و القاعده بودند و در سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ به آنها افتخار می کرد در افغانستان بودند آمریکا در آن ۱۰ سال اینها را تقویت کرد و در این ده سال دوم هی ماشینهای تسلیحاتش را مثلا لو داد گفت اسلحه هایمان را دزدیند اگر دست کسی اسلحه آمریکائی دیدید ما نداده ایم اینها خودشان دزدیده اند شمائی که لیاقت نگهداری اسلحه ات را در عراق و افغانستان نداری غلط می کنی می روی با طالبان و القاعده بجنگی ؛ اینها همه اش ادعاست اینها همه اش فیگور است ؛ مگر بن لادن شریک تجاری خانواده بوش نبود ؛ شمائی که ادعا می کنی اگر یک پشه در جنگل گم بشود ما پیدایش می کنیم الان ده سال است خوب پیدایش کنید کجاست بن لادن کجاست ملا عمر آن صدامی هم که اعدام کردید معلوم نبود صدام باشد زیر آن محاسن و ریش بدبختی که اعدامش کردید چه چیزی پنهان بود که اگر می خواستید قیافه صدام را کاملا بازسازی کنید نمی شد و باید با ریش اعدامش می کردید چرا او را در سرسبزی تابسان گرفتید و زمستان نشانش دادید ؛ این بعثی هائی که شما در هشت سال جنگ با ایران حمایتشان کردید چه می خواهند از جان شیعیان چرا در این هفت سالی که عراق را گرفته اید یک بار هم با منافقین مزدور بعثی ایران درگیر نشدید و همیشه مردم بی گناه را قتل عام کردید

شما دولتمردان آمریکا تروریست هستید و برای ماندن در عراق نیاز به بهانه ای به نام ناامنی دارید ناامنی نباشد شما باید از عراق بروید آن وقت این سنگر استراتژیک را از دست می دهید

در یمن چه غلطی می کنید اینقدر که با مردم بی دفاع یمن می جنگید اگر در دره سوات پاکستان با طالبان جنگیده بودید شاید الان اینها از پا می افتادند ولی شما می خواهید از ماهیت تروریستی و سربازهای طالب و القاعده ای تان دفاع کنید می خواهید از حکومتهای سرسپرده یمن و عربستان و مصر و کجا دفاع کنید می خواهید در برابر ظهور امام زمان بایستید اما کور خوانده اید معلوم نیست خدا کی اراده کند اما لحظه ای که بخواهد دیگر کسی نخواهد توانست در برابر اراده خداوندیش بایستد 

1-

اسامی تیم منتخب جهان دررشته دستمال به دستی و پاچه خواری اعلام شد

اسامی تیم منتخب جهان دستمال کشی ، دستمال به دستی و پاچه خواری اعلام شد !

 

ش1 -  دارنده دستمال سبز ابریشی و عنوان چیز مال ورگوزیده ( میروسن موسونی)

ش2 - دارنده دستمال سفید کتانی و عنوان ماساژو برگوزیده  ( میتی دسمالویچ )

ش3 - دارنده دستمال سیاه حریری و نشان محافظه کار ( ممد چاخانویچ )

ش4 - دارنده دستمال سبز و نشان پاچه خواری مخصوص ( میتی پاچه خواریان )

ش5 - دارنده دشداشه سفید و عنوان پاچه لیسی مخصوص ( عبدالله امیر الدسّمالی )

ش6 - دارنده کت سیاه و عنوان ماساژور مخصوص کمر به پائین ( مبارک المیمون الفرعونی)

ش7 - دارنده دستمال طلائی ،نشان نوبل و شرکت کننده برتر در رشته زنان ( شیرین العبادی ) 

 

 

 

 

ضمنا مشروح این مسابقات در سایت بالاترین جایگاه سگهای پاچه لیسی که از عوعو کردن خسته نمیشوند به صورت دقیقه به دقیقه گزارش می شود !

فوتبال در چنبره سیاست بازی های استعمارگران بین المللی !

جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی در حالی آغاز می شود که بزرگترین نماد فوتبال جهان امید زیادی به خروج از شانتاژ خبری مافیای فوتبال ندارد


دیه گو آرماندو مارادونا روزگاری نماد فوتبال جهان بود و شاید افتخار فوتبال جهان عباراتی مانند او مارادونای فوتبال آمریکاست او ماردونای فوتبال ماست یکی از متداول ترین تعارفات فوتبالی امروز و دیروز برای توصیف فوتبالیستهای حرفه ای جهان بوده است اما این ستاره آرژانتینی به ناگهان در اخبار و تحلیل های رسانه های بین المللی به یک ورزشکار دوپینگی و معتاد به تزریق مواد مخدر و بداخلاق و ... تبدیل شد فشار سوالهای عجیب و تماما غلط چنان بر ماردونا فشار آورد که در برابر خبرنگاران دست به اسلحه برده و آنان را متفرق کند بله او یک ورزشکار سیاسی بود رابطه ماردونا با فیدل کاسترو و کم اعتنائی او به سرمایه دارن صهیونیستی که فوتبال را چنته خود داشتند کار دستش داده بود آری او همان ماردوناست که اخیرا بوش را آشغال انسانی نامیده بود  او همان ماردوناست که با چاوز و احمدی نژاد حال می کند و اکنون با وجود صعود تیم ملی آرژانتین در مسابقات نفس گیر آمریکای جنوبی او امید زیادی به ادامه مربیگری تیم ملی فوتبال کشورش در جام جهانی ندارد.

این استعمار خود را در بازی های مقدماتی جام جهانی همواره نشان داد به گونه ای که در بازی ترکیه و سویس که با حذف ترکیه همراه بود،رسانه های جهان بازیکنان مسلمان ترک را خشونت طلب نشان دادند تا علاوه بر حذف ترکیه بازیکنان مسلمان نیز چندین بازی محروم شوند.

ورود کارتل های اقتصادی با عنوان عوامل خارجی (External factors) باعث شد بازیکنان تابع فرمانهای روسای میلیاردر باشگاههای فوتیال شوند به گونه ای که "آبرامویچ " رییس باشگاه چلسی انگلستان برای به خدمت گرفتن بازیکنان بزرگ و صاحب عنوان هرچه پول داشت به میدان آورد و فرمانهای چگونگی رفتار بازیکنان در مقابل رسانه ها را تعریف کرد.
در این بین صهیونیست های یهودی نیز بیکار ننسشتند و به تولید امکانات ورزشی پرداختند تا برندهای فوتبال را برای جهان تعریف کنند و شرکت "نایک " و "پوما" و "آدیداس " کفشهای طلایی برای فوتبالیست ها بسازند.

این روند در بازی بین مصر و الجزایز به عنوان دو کشور قاره سیاه و مسلمان با زوم رسانه ها همراه شد تا اختلاف افکنی بین کشورها در این عرصه نمایان شود و بزرگ نمایی برضد خشونت بر ضد مسلمان به شکل دلخواه رقم بخورد.

استثمار فوتبال آنقدر به کام دولتمردان غربی پیش رفت که "برلوسکنی " رییس باشگاه میلان و نخست وزیر ایتالیا خواستار حذف برخی از کشورهای از جمله ایران از رقابتهای مقدماتی جام جهانی شد و حتی "آنجلا مرکل " صدر اعظم آلمان از این طرح به خوبی استقبال کرد.

تعطیلات نیم فصل یا کریسمس نیز برنامه ای برای باشگاههای فوتبال شد تا این تیم های بزرگ تنها به کشورهای جهان سوم سفر کنند و پیراهن های خود را به کودکان جهان سوم هدیه دهند یا برای آنها کاغذهای بی ارزش را امضا کنند و ارزش دار و توپ های باشگاه را هدیه دهند و عکس یادگاری بگیرند.

در حالی که بسیاری از کودکان آفریقایی در دنیا از فقر مالی و کمبود موادخوراکی و غذایی ، چون اسکلت پوست و استخوان شده اند، دلالان فوتبال به کشورهای آفریقایی سفر می کنند و در قالب طرحهای استعدادیابی کودکان را با نازل ترین قیمت از شهرداران یا خانواده های آفریقایی می خردند تا باشگاه برروی آنها سرمایه گذاری کند و آنها را در آینده به فوتبالیست های بزرگی تبدیل کند.

آنها را ژنرال های "لزیونروها "می نامند تا پس از سرمایه گذاری برروی بازیکنان ، آتها را به باشگاههای بزرگ جهان " ترانسپور " کنند و در قبال این انتقال علاوه بر بازارگرمی رسانه ای چند میلیون دلار نیز به جیب برنند.

فوتبال آنقدر تاثیرگذار بوده که پیراهن بازیکنان مطرح این رشته ورزشی همچون عناصر استعماری که زمانی پرچم کشورها بود برتن کودکان قاره های جهان خودی بنماید و کودکان قاره های احساس بزرگی کنند.

کودکان آفریقایی و آسیایی برای تیم های کوچک و خرد مدارس و محله های خود نام باشگاه های بزرگ را انتخاب می کنند و یا پیراهن تیم های بزرگ را برای خود بر می گزینند.

آنها تا پاسی از شب به تماشای دیدارهای پر از دشنام و خشونت باشگاههای اروپایی می نشیند و کاری به بازی تکنیکی " بوکاجونیورز " در آرژانتین و سائوپلو در برزیل ندارند و تنها به چهره بازیکنان دلخواه و محبوب خود خیره می شوند.

آنها به واسطه همین بمب باران رسانه های یاد می گیرند که چگونه در هنگام بازی آب دهان خود را به زمین بیندازند، چگونه با به ثمر رساندن گل در یک بازی محلی همچون بازیکن دلخواه خود شادی کنند،چگونه مثل فوتبالیست لباس بپوشند و نام کلاه خود را براساس نام کلاه کدام بازیکن انتخاب کنند و مدل موی خود را همانند کدام فوتبالیست اصلاح کنند.

کودکان قاره های آقریقا و آسیا، نام باشگاه های اروپایی را یا نام بازیکنان را بر روی بازوی خود خالکوبی می کنند و به نشانه باشگاه های ادای احترام می کنند و در هنگام بازی های بزرگ دربی برداران در هواداری از تیمهای مقابل هم صف آرایی می کنند.

در هفته های پس از 11سپتامبر 2001 " کلیفورد می" عضو کمیته جمهوریخواهان آمریکا در برنامه "بنیاد دفاع از دمکراسی" برای بهره گیری از عنصر فوتبال برای جذب افکار عمومی کشورها تاکید کرد و آن را سفیر دمکزاسی غرب نامید.

با این حال ورزش می تواند الگو ساز باشد اما نه الگویی که سرمایه داران غربی به دنبال آن هستند بلکه الگویی که کشورهای جهان را به هم پیوند دهد و حقله های استمعار جدید جهانی را بکشند و کشورهاو بازیکنان فوتبال کشورهای سفیران صلح در جهان باشند.