پارداوکسهای هاشمی ...

با شایعات و حتی ادعاها و حرفهای رسانه ها کاری ندارم که صد البته اکثریت تقریبا مطلق رسانه های قدرتمند داخل و خارج همگام و هم جهت با افراد وابسته به مافیای هاشمی هست اینکه وقتی به جای «کاذب تیپا کلام» و صدها منتقد سیاسی مشهور و قدرتمند پسر هاشمی با ده هزار صفحه پرونده مالی و امنیتی و یا کرباسچی که حتی یک مقاله سیاسی هم نداشتند به خاطر صدها ملیارد اختلاس میرند زندان، اسمش یه چیزه ولی زندان رفتن رحیمی به خاطر یک چک زیر پنج ملیارد تومان هزاران نفر رو زیر سوال میبره و اسمش غارت مملکت هست ...

و یا اینکه به محض اینکه رسانه های فتنه و دولت موفق میشن به یکی تهمت بزنن قبل از رسیدگی دادگاه همه رو زیر سوال میبرند و  صدها کاریکاتور و شعر علیهشون می بافند و جای مجرم و متهم رو عوض میکنن اینها در دنیای سیاست تقریبا ممکن هست  

اما

یک مساله هست که بعضی از افراد رو با سلایق مختلف بیشتر از هر چیز دیگه ای از هاشمی دور میکنه و اون هم یک پارادوکس اساسی تر هست

هاشمی از خاطرات خصوصی با امام خمینی«آمریکاستیزترین مرد تاریخ بشری» دم میزنه

و در عین حال رابطه با آمریکا رو خوب میدونه!!!!!!!

هاشمی خودش رو ادامه دهنده و عموی انقلاب مستضعفین میدونه در حالی که به بهانه ی حفظ آبروی نظام دوباره کاخ نشینی رو باب کرده

هاشمی تا روزی که دختر و پسرش زندان نرفته بودند هیچ زندانی رو ظالمانه نمی دونست و اعتراضی نداشت

هاشمی عملا حرف زدن از عدالتخواهی و ظهور امام زمان رو گناه میدونه و جز در موارد بسیار استثنایی به اینها نپرداخته و میگه عده ای با شعار عدالت مردم رو فریب دادند و عدالت کامل اجرا شدنی نیست و کار امام معصوم هست و اون هم معلوم نیست کی بیاد ده هزار سال بعد یا یه ملیون سال بعد... آیا نماز کامل اجرا شدنی هست پس چرا نماز میخونن ایشون؟!

آیا عدالت خواهی مثل نماز وظیفه نیست یا فقط عبادات فردی و حج و نماز جماعت وظیفه است

پارادوکسهاش زیاده و مجال ما کم

اینکه عقیده یکی هر چیزی باشه و صراحتا بگه و بهش عمل کنه قابل قبوله ولی این نوع اسلامی و خط امامی بودن برای خود من قابل تحمل نیست و کفر شجاعانه قابل قبولتره