امــــروز گذرگاه آینده
امــــروز گذرگاه آینده

امــــروز گذرگاه آینده

امروز

سید حســـیـــــــــن hosin خمینی کیست ؟!

سلام دوستان این مطلب با بیش از 33000 بازدید یکی از پربازدیدترین مطالب این وبگاه بوده و نظرات مربوطه توسط بنده تعقیب میشه .... 

بروز آوری 9 تیر 1394 (متن انتهایی)

آخرین بروز آوری 25 آذر 1394:

1-  (با توجه به اعتراض بعضی از بازدیدکننده گان سیگاری که به ناحق در دست علامه سیدحسین آقا فتوشاپ شده بود با تسبیح عوض شد!!) در هر صورت ما اعتراف میکنیم که رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای (حفظه الله) هم زمانی سیگار میکشیدند و چون این شباهت میتواند از نظر هواداران سیدحسین گناهی نابخشودنی باشد سیگار از دست نامبرده حذف می گردد!

2 - تصویر جدید به انضمام آدرس کانال تلگرام مستضعفین به آدرس mostazafintt اضافه گردید.

3 - بعضی از نظرات تأئید و پاسخ داده شد.

 


 


  سید حسین خمینی بزرگترین نوه امام و فرزند آیت الله شهید سید مصطفی خمینی است او کسی است که با کارهای عجیبش مردم ایران را برای اتفاقات عجیب آماده کرد ! 


  

جلود نخست وزیر لیبی به تهران آمده بود شهید چمران به خاطر دست داشتن لیبی در ربوده شده امام موسی صدر از جلود خواست که برگردد سید جوانی به چمران نزدیک شد و سیلی محکمی در گوش او زد و گفت « اینجا مملکت بابای منه شما اگه ناراحتی می تونی بری همون لبنان زندگی کنی 1 »

 

اختلاف منافقین و جریان بنی صدر روز بروز با امام و یاران امام بیشتر می شد و سید حسین روز بروز بیشتر از قبل در برابر بهشتی و رجائی و باهنر و خامنه ای و هاشمی و دیگران موضع گیری میکرد  تا جائی که : در سال 59 وقتی سید حسین خمینی می رود در مشهد به نفع بنی صدر سخنرانی می کند. مردم به او حمله می آورند و می خواستند سید حسین خمینی را بزنند و ایشان که مسلح بوده، سلاح کمری داشته، دست به سلاح کمری اش می برد، بچه های کمیته جلوی او را می گیرند می برندش در یک اتاق دیگر. از همانجا مسئولین کمیته تماس می گیرند با دفتر امام. پیغام به امام داده می شود که آقای سید حسین خمینی نوه شما در مشهد از بنی صدر دفاع کرده مردم به او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنیم. امام به مرحوم آیت الله اشراقی می فرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تیر بزنند. آقای اشراقی به دفتر می آید و از طریق آقای رحمانی که بعدها نماینده امام در نیروی انتظامی شدند، از طریق ایشان به بچه های کمیته پیغام می دهند. ولی بخش دوم پیام امام را آقای اشراقی نمی دهد و فقط می گوید امام گفته آقای سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود. وقتی ایشان پیش امام بر می گردد امام می پرسد شما دستور من را ابلاغ کردی. ایشان می گوید بله. امام گفت آقای اشراقی کامل ابلاغ کردی؟ آقای اشراقی که نمی توانسته دروغ بگوید می گوید نه من قسمت دومش را نگفتم. امام به آقای اشراقی می فرمایند بر می گردی مجدد تلفن می زنی و هر دو قسمت پیام من را می دهید. سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش زد با تیر او را بزنید.2

حضرت امام در نامه ای خطاب به سید حسین خمینی که متن آن درجلد14صحیفه نورآمده است با انتقاد شدید از وی، نوشته اند: «پسرم حسین خمینی! جوانی برای همه خطرهایی دارد که پس از گذشت آنها انسان متوجه می‌شود . من میل دارم کسانی که به من مربوط هستند در این کوران‌های سیاسی وارد نشوند؛ من امید دارم که شما با مجاهدت در تحصیل علوم اسلامی و با تعهد به اخلاق اسلامی و مهار کردن نفس اماره بالسوء، برای آتیه مورد استفاده واقع بشوی؛ من علاوه بر نصیحت پدری پیر، به شما امر شرعی می‌کنم که در این بازی‌های سیاسی وارد نشوی و واجب شرعی است که از این برخوردها احتراز کنی؛ من به شما امر می‌کنم به حوزه علمیه قم برگرد و با کوشش، به تحصیل علوم اسلامی و انسانی بپرداز3 » 

 

انزوای اول  

 

سید حسین به قم می رود و مثلا مشغول تحصیل می شود و روایات مختلفی از دوران انزوای سید حسین هست اما متأسفانه شیاطینی که به سید حسین نفوذ کرده بودند اصرار داشتند او را تا آخرین حد سقوط پیش ببرند // در سال 82 ناگهان صدای سید حسین خمنی از نجف شنیده شد که در مصاحبه با روزنامه هلندی هندلزیلاد مواضع عجیب تری اتخاذ کرده بود : علی‏رغم ناامنی در عراق و خطراتی که از جانب ماموران مخفی جمهوری اسلامی برایم وجود دارد اکنون فضای باز و آزاد در عراق به من امکان می دهد قفل سر بسته دهانم را باز کنم و آنچه را رهبران ایران به نام مذهب و خدا بر سر مردم ایران می آورند را افشا سازم.بدانید دیکتاتورهای مذهبی قادر نخواهند بود مانع من شوند. مهمترین خواسته من جدایی دین از حکومت است چرا که تا زمان امام دوازدهم هیچکس نمی تواند به نام خدا و اسلام حکومت را به دست بگیرد۴ .  

 

سید حسین در سال 84 یک دیدار تقریبا جنجالی هم با رضا پهلوی داشت یک دیدار مصنوعی و نمایشی که در آن وقتی رضا پهلوی می گوید پدربزرگ من به ایران خدمت کرد سید حسین هم می گوید و پدربزرگ من هم خیانت کرد !!! 

 

انزوای دوم : 

 سید حسین خمینی

او اکنون در قم و در حبس خانگی به سر می برد اما از ادعاها و رفتار عجیب خود دست برنداشته است و اخیرا هم در ادامه جنگ روانی خود مدعی شده است که می خواهد اسنادی را از چگونگی کشته شدن پدرش لابد به دست پدربزرگش یا اطرافیان او منتشر کند !! 5

 

 و اینها چیزی است که به لطف خدا به خوبی مردم ما را در برابر فتنه گری های آقازاده های بی هنر اینچنینی مصون می کند

 


 

1 : کتاب روایت صدر 

2 : رجا نیوز :    www.rajanews.com/detail.asp?id=52127  

2: تابناک : www.tabnak.com/nbody.php?id=51996  

3 : نیوز آنلاین : http://www.newsonline.ir/?tag=%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C
1 - 2 - 3 - ۴ - 5 : با تشکر از ولایت 110 : 







ضرب المثل ها:

1- پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد

2- گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تورا چه حاصل

3 - شیر را بچه همی ماند بدو ... تو به پیغمبر چه می مانی بگو



شخصیت های مشابه در تاریخ:

1 - جعفر کذاب

2 - پسر نوح



پ.ن :

جریانات شیطانی همواره برای دستیابی به چهار هدف و اولویت عمده در اطراف بزرگان اسلام پرسه زده اند 

اولویت اول: فاسد کردن بزرگان

اولویت دوم : فاسد کردن فرزندان ایشان برای

اولویت سوم: تخریب وجه اجتماعی آنان

اولویت چهارم: افساد خاندان و استفاده از نفوذ اجتماعی فرزندان و خانواده ایشان

***

در مورد حضرت امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه شیاطین از دست یابی به اهداف اول و دوم ناکام ماندند و علاوه بر شخص حضرت امام فرزندان ذکور ایشان نیز به اسوه های مذهبی این ملت در ولایتمداری و استکبار ستیزی تبدیل شدند و شهادت بازوی توانمند امام راحل آیت الله سیدمصطفی خمینی در نجف اشرف با وجود آنکه ضربه ای جبران ناپذیر بر امام راحل در اوج غربت و تنهایی بود درگذشت مشکوک مرحوم حاج احمدآقا نیز شکستن دژی مستحکم در دفاع از ولایت امام خامنه ای در سالهای آغازین ولایت ایشان بود ولایت پذیری این دوبزرگوار و همراهی همیشگی آنان با ولایت بر دورترین افراد نیز پوشیده نیست اما چه فایده که فرزندان این دو بزرگوار برخلاف منویات پدران و پدربزرگ عظیم الشانشان راهی دگرگونه انتخاب کرده و اندک اندک طعمه دشمنان پدرانشان شدند